دست نوشته های یک مانی

دست نوشته های یک مانی

دست نوشته هایی از سوی کسی که بر عکس بسیاری فکر می کند ...
دست نوشته های یک مانی

دست نوشته های یک مانی

دست نوشته هایی از سوی کسی که بر عکس بسیاری فکر می کند ...

حکایت من و دانشگاه

یهویی خواستم از خاطراتم در دانشگاه بنویسم. نگاه به عقب که می کنی، انقدر خاطرات شیرنی داری که فقط می گی کاش می شد گذشته ها رو پس بگیرم...

توی دانشگاه برای اولین بار احساس کردم چقدر عاشقم. 

بعد از دوره لیسانسم در همون خراب شده ارشد قبول شدم اما دیگه هیچ چیز شبیه قبل نبود.

دانشگاهی که از سرش تا تهش باید به همه سلام جواب می دادم رو دیگه نمی شناختم.آرزو می کردم تموم شه این دوران و چقدر هم کشدار تموم شد.

حالا دکترا قبول شدم.

البته باید توی مصاحبه شرکت کنم و احتمالا رد بشم ولی همچنان به این فکر می کنم که واقعا سیستم آموزش عالی ایران یک قیف برعکس هست. آنقدری که برای لیسانس تلاش کردم رو در ارشد قبول شدنم نکردم و برای دکتر حتی به اندازه ارشد هم تلاش نکردم.


به هرحال مملکتی که دانشجوی دکتراش من باشم، طبیعیه که وضعش بهتر از این نباشه...


پ ن: دکتر سام آرام یکبار در یکی از کلاسای فوق لیسانسم برگشت گفت که استاد من دکتر صدیقی بوده و من این شدم. وای به حال شما که استادتون من هستم. حالا فکر کن یه روز من هم استاد بشم، معلوم تهش چی می شه دیگه...

نظرات 2 + ارسال نظر
دانلود فیلم سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 11:53 ق.ظ http://serialbaran.pw

آفرین به شما. وبلاگ مفیدی دارید

لبخند ماه پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 03:26 ب.ظ http://Www.labkhandemah.blogsky.com



سلام. متاسفانه همینی که میگینه. البته برای مصاحبه ی دکترا اساتید لطف می کنن و دانشجویان خودشون رو بر میدارن و این یعنی بی عدالتی محض

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد