دست نوشته های یک مانی

دست نوشته های یک مانی

دست نوشته هایی از سوی کسی که بر عکس بسیاری فکر می کند ...
دست نوشته های یک مانی

دست نوشته های یک مانی

دست نوشته هایی از سوی کسی که بر عکس بسیاری فکر می کند ...

درسی که از آمریکا گرفتم

این روزها اخبار بیشتر درباره محروم شدن شش کشور مسلمان از سفر به ایالات متحده می چرخد و هر نوع تحلیلی هم می توان خواند. اینکه اصلا حق ما بود که در کنار سودان و سومالی قرار بگیریم یا اینکه مگر ما برج‌های آمریکا را با هواپیمان مورد هدف قرار دادیم مورد بحثم نیست.

اساسا برای فرد جامعه شناس این بحث های سیاسی نمی تواند اولویتمند باشد.


آنچه که مرا در این ماجرا جذب کرد آنجایی بود که تصاویر زیادی از آمریکایی هایی دیدم که در فرودگاه ها و خیابان های آمریکا در اعتراض به تصمیم ترامپ تجمع کرده بودند.

چند ماه پیش بود که تعدادی از افاغنه را در شیراز در قفس انداخته بودند. (برای دیدن خبر مربوطه روی اینجا کلیک کنید) 

آن روزها نه من و نه هیچ کس دیگر که ادعای انترناسیونالیستی دارد، به خیابان نرفت. ما اعتراض نکردیم تا شاعر افغان بنویسد:
«یا محمد(ٌص) بیا ببین که امتت در حق یکدیگر چه کار می کنند! هموطنان من این صحنه را باور نکردم و مرتب به خودم می گویم دروغ است…! خدا کند که دروغ باشد که اگر راست باشد ننگ بر عبدالله و غنی که اینگونه ملت خود را به بردگی و بندگی و حقارت کشانده اند»


لازم نیست مدام به مقایسه خود با آمریکا یا هرجای دیگری بپردازیم. بخشی از مردم آمریکا می‌توانستند مثل خیلی از ما بگویند به ما چه ربطی دارد ولی آنها از آزادی مدنی و حقوق بشر دفاع کردند. آنها می دانند که پایان آزادی های مدنی از فاشیسم و نژادپرستی خارج می شود. آنها به دموکراسی نصفه و نیمه شان دلخوش هستند و نمی خواهند براحتی آن را از دست بدهند.

کوتاه سخن اینکه ماجرای اخیر در آمریکا برای من تلنگری بود و البته بسیار جالب...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد