نقل است ؛ در دوره ی هفتم انتخابات مجلس ، حکومت رضا شاه مانع از شمارش ارا شده و مانع از رای اوردن مدرس به مجلس شد . رضا شاه فردی را می فرستد تا به مدرس بگوید ؛ اگر مایل باشید ترتیبی می دهم تا از یکی از شهرستان ها انتخاب شوید و مدرس هم پاسخ می دهد ، مجلسی که بدستور تو ، نماینده اش شوم باید درش را لجن گرفت ...
نقل است ؛ بعد از خاتمه ی دوره هفتم ، اعلام شد مدرس حتی یک رای هم نداشته ! و مدرس به رئیس شهربانی می گوید ؛ گیرم که از ترس شما 14 هزار رایی که من در دوره ی ششم داشتم ، از دست رفته ولی تکلیف یک رایی که خودم به خودم دادم چی شده ؟
نقل است روزی مدرس در میدان توپخانه ؛ یک درشکه کرایه کرد و گفت تا کاخ رضا شاه چقدر می بری ؟ درشکه چی گفت : سه قران . مدرس جواب داد ، سه قران ؟ هرگز رضا خان سه قران نمی ارزد !
نقل است رضا شاه به جماعتی از اراذل اوباش پول داده بود تا در دم مجلس بیاستند و شعار مرگ بر مدرس بگویند . مدرس از مجلس در امد و فریاد زد نگویید مرگ بر مدرس ، اگر من بمیرم ، دیگر کسی به شما پول نمی دهد .
نقل های فراوانی در باب رضا شاه در تاریخ ذکر شده و موارد فوق تنها گوشه ای از حاکمیت وی است . نقل هایی شبیه مخالفت مرحوم مصدق با تغییر خاندان قاجار و مخالفت با جمهوری شدن ایران و ...
چند ماه است که شبکه های ماهواره ای مانند ایران اریایی ، شهرام همایون و چندفرد تنها مانند میبدی و ... در تلاشند تا از پهلوی اول و دوم چهره هایی خیر خواه و با فکر ساخته و مردم ایران را مردمی ناسپاس و فاقد شعور قلمداد کنند .
در این مطلب تلاش می شود تا در باب رضا شاه نگاه نقادانه ای داشته باشیم و بسیاری از ابعادش را بررسی کنیم .
========================================
ابتدا می خواستم مبنای کار را بر چهار شاخص فرهنگ و اقتصاد و سیاست و اجتماع بگذارم که احتمال دادم مطلب اندکی سنگین شود و ترجیح دادم بصورت یک مقاله مطلب را بررسی کنم .
قطعا می دانید دولت رضا شاه را می توان ابتدای اقدامات مدرنیته ایران دانست ؛ مدرنیته ای که از ترور ناصر الدین شاه آغاز شد و با پیروزی مشروطه خودش را شناخت و فکر سیاسیش را قوام داد و با درگیری با محمد علی شاه ، یاد گرفت چگونه بر خواسته اش پا فشاری کند و با احمد شاه آزادی همراه با آنارشی را تجربه کرد و به رضا شاه رسید.
رضا شاه با مدرن کردن دولت ، گامی را جهت مدرنیته ایران برداشت ، ولی دولت مدرن وی عملا نتوانست ، قدم بزرگی جهت مدرنیته به معنای واقعی ( عقل و خرد ) بردارد و درگیر مسائل جانبی مدرنیته شد .
مشخصا دلیل این امر ان بود که فرهنگ را نمی شد یک شبه مدرن کرد ! چادر از زنان کشیدن و قدغن کردن عزادارای امام سوم شیعیان ، از اقداماتی بود که پروسه ی وی را شکست داد .
همین شکست در پروسه ی فرهنگ سازی بود که موجب برامدن ناسیونالیسم زرتشتی در ایران شد و با نفی سایر اقلیت های ایران همراه شد تا نتیجه اش این شود که عملا با همه ی اقلیت های نژادیمان دست به یقه ایم !
اساسا تصور می کنم بسیاری از مشکلات فعلی کشور ، ریشه در زمان رضا شاه دارد ، رضا شاه به آرمان های مشروطه پایبند نبود . این مسئله را بر اساس دو مطلب می گویم .
1- بارها در تاریخ ثبت شده که رضا شاه به قدری به مجلس بی مقدار نگاه می کرد که نامش را گذاشته بود طویله ! نقل است که فردی به رضا شاه می گوید ، فلانی فرد مناسبی است و بدرد ما می خورد و رضا شاه می گوید بفرستیدش طویله !
2- وی مصونیت قضایی نمایندگان مجلس را برداشت تا بتواند بر مجلس با ایجاد رعب و وحشت سایه بیاندازد .
آنچه که حامیانش معمولا به آن انگشت می گذارند ؛ آنست که وی جاده ساخت و راه آهن کشید و ... و البته از دو جهت می توان به این ادعاها پاسخ داد .
1- بسیاری از این قبیل اقدامات چندان هم مثبت تلقی نمی شود ؛ مثل راه آهنی که شمال و جنوب ایران و دو شهر بی اهمیت را بهم متصل می کرد . در حالیکه باید در صورت مفید فایده بودنش شرق و غرب ایران که مرکز تحول تجارتی بوده را به یکدیگر متصل می کرده .
2- حتما می دانید رضا شاه سواد خواندن و نوشتن هم نداشت ؛ آیا نوشتن قانون جزا و دادگستری را می توان به فردی بی سواد نسبت داد ؟ قطعا این قبیل اقدامات از سوی علی اکبر داور و امثال وی شکل می گرفته اند و رضا شاه ابدا تاثیری در این اقدامات نداشته .
3- و اما جواب واقعی این مطلب !
بزرگترین ایرادی که به حامیان پهلوی اول و دوم می توان گرفت این است که چرا کاری کردند ؟
مگر قرار نبود در مشروطه شاه صرفا نماد باشد ؟ مگر در مشروطه مجلس همه کاره ی کشور نیست ؟ اتفاقا نام بردن از این قبیل کارها و نسبت دادنش برای رضا شاه ، نه تنها امتیازی نیست ، بلکه سرکشی اینان از قانون را نشان می دهد .
=========================================
مجموع انتقاداتی که می توان داشت .
- بهرام مشیری سخنی دارد که بارها و بارها آنرا تکرار می کند ؛ وی می گوید ، این کشور رجل سیاسی داشته ؛ و رضا شاه این رجل های سیاسی را کشت تا بتواند بدون نگرانی حکومت کند .
شاهد مثال های سخن بسیارند .
کشتن تیمورتاش ، سردار اسعد بختیاری ، صولت الدوله قشقایی ، میرزاده ی عشقی ، فرخی یزدی ، ارباب کیخسرو ، نصرت الدوله ، سید حسن مدرس و ... و خودکشی داور از ترس رضا شاه و ادعای مصدق در باب اینکه رضا شاه قصد کشتن وی را هم داشته ، همه و همه نشان می دهد ؛ رضا شاه ، اهمیتی به روشنفکری و رجلان سیاسی در ایران نمی داده .
بقولی لازمه ی پیشرفت کردن ، لگد زدن در شکم تیمورتاش و کشتن سید حسن مدرس نبوده .
- یکجا نشین کردن عشایر بزرگترین آسیب ممکنه را به دامپروری کشور وارد کرد .
- در ارتباط با زمین خواری رضا شاه انصافا چیزی به ذهنم نمیاد که بگم و حق مطلبو ادا کنه ...
- اگر زیر بنای توسعه را آزادی بیان بدانیم ؛ هیچگاه نمی توانیم حامی پیشرفت کشور باشیم و از رضا شاه تعریف کنیم . رضا شاهی که فلان نانوا را در تنور کرد و و رضا شاهی که کسی جرات انتقاد از وی را نداشت.
- بقول بهرام مشیری ، استبداد استبداده ؛ ما استبداد خوب نداریم .