دست نوشته های یک مانی

دست نوشته های یک مانی

دست نوشته هایی از سوی کسی که بر عکس بسیاری فکر می کند ...
دست نوشته های یک مانی

دست نوشته های یک مانی

دست نوشته هایی از سوی کسی که بر عکس بسیاری فکر می کند ...

رضا شاه ؛ اسطوره ای از پوچ

نقل است ؛ در دوره ی هفتم انتخابات مجلس ، حکومت رضا شاه مانع از شمارش ارا شده و مانع از رای اوردن مدرس به مجلس شد . رضا شاه فردی را می فرستد تا به مدرس بگوید ؛ اگر مایل باشید ترتیبی می دهم تا از یکی از شهرستان ها انتخاب شوید و مدرس هم پاسخ می دهد ، مجلسی که بدستور تو ، نماینده اش شوم باید درش را لجن گرفت ...

نقل است ؛ بعد از خاتمه ی دوره هفتم ، اعلام شد مدرس حتی یک رای هم نداشته ! و مدرس به رئیس شهربانی می گوید ؛ گیرم که از ترس شما 14 هزار رایی که من در دوره ی ششم داشتم ، از دست رفته ولی تکلیف یک رایی که خودم به خودم دادم چی شده ؟

نقل است روزی مدرس در میدان توپخانه ؛ یک درشکه کرایه کرد و گفت تا کاخ رضا شاه چقدر می بری ؟ درشکه چی گفت : سه قران . مدرس جواب داد ، سه قران ؟ هرگز رضا خان سه قران نمی ارزد !

نقل است رضا شاه به جماعتی از اراذل اوباش پول داده بود تا در دم مجلس بیاستند و شعار مرگ بر مدرس بگویند . مدرس از مجلس در امد و فریاد زد  نگویید مرگ بر مدرس ، اگر من بمیرم ، دیگر کسی به شما پول نمی دهد .

نقل های فراوانی در باب رضا شاه در تاریخ ذکر شده و موارد فوق تنها گوشه ای از حاکمیت وی است . نقل هایی شبیه مخالفت مرحوم مصدق با تغییر خاندان قاجار و مخالفت با جمهوری شدن ایران و ...

چند ماه است که شبکه های ماهواره ای مانند ایران اریایی ، شهرام همایون و چندفرد تنها مانند میبدی و ... در تلاشند تا از پهلوی اول و دوم چهره هایی خیر خواه و با فکر ساخته و مردم ایران را مردمی ناسپاس و فاقد شعور قلمداد کنند .

در این مطلب تلاش می شود تا در باب رضا شاه نگاه نقادانه ای داشته باشیم و بسیاری از ابعادش را بررسی کنیم .


========================================


ابتدا می خواستم مبنای کار را بر چهار شاخص فرهنگ و اقتصاد و سیاست و اجتماع بگذارم که احتمال دادم مطلب اندکی سنگین شود و ترجیح دادم بصورت یک مقاله مطلب را بررسی کنم .

قطعا می دانید دولت رضا شاه را می توان ابتدای اقدامات مدرنیته ایران دانست ؛ مدرنیته ای که از ترور ناصر الدین شاه آغاز شد و با پیروزی مشروطه خودش را شناخت و فکر سیاسیش را قوام داد و با درگیری با محمد علی شاه ، یاد گرفت چگونه بر خواسته اش پا فشاری کند و با احمد شاه آزادی همراه با آنارشی را تجربه کرد و به رضا شاه رسید.

رضا شاه با مدرن کردن دولت ، گامی را جهت مدرنیته ایران برداشت ، ولی دولت مدرن وی عملا نتوانست ، قدم بزرگی جهت مدرنیته به معنای واقعی ( عقل و خرد ) بردارد و درگیر مسائل جانبی مدرنیته شد .

مشخصا دلیل این امر ان بود که فرهنگ را نمی شد یک شبه مدرن کرد ! چادر از زنان کشیدن و قدغن کردن عزادارای امام سوم شیعیان ، از اقداماتی بود که پروسه ی وی را شکست داد .

همین شکست در پروسه ی فرهنگ سازی بود که موجب برامدن ناسیونالیسم زرتشتی در ایران شد و با نفی سایر اقلیت های ایران همراه شد تا نتیجه اش این شود که عملا با همه ی اقلیت های نژادیمان دست به یقه ایم !

اساسا تصور می کنم بسیاری از مشکلات فعلی کشور ، ریشه در زمان رضا شاه دارد ، رضا شاه به آرمان های مشروطه پایبند نبود . این مسئله را بر اساس دو مطلب می گویم .

1- بارها در تاریخ ثبت شده که رضا شاه به قدری به مجلس بی مقدار نگاه می کرد که نامش را گذاشته بود طویله ! نقل است که فردی به رضا شاه می گوید ، فلانی فرد مناسبی است و بدرد ما می خورد و رضا شاه می گوید بفرستیدش طویله !

2- وی مصونیت قضایی نمایندگان مجلس را برداشت تا بتواند بر مجلس با ایجاد رعب و وحشت سایه بیاندازد .

آنچه که حامیانش معمولا به آن انگشت می گذارند ؛ آنست که وی جاده ساخت و راه آهن کشید و ... و البته از دو جهت می توان به این ادعاها پاسخ داد .

1- بسیاری از این قبیل اقدامات چندان هم مثبت تلقی نمی شود ؛ مثل راه آهنی که شمال و جنوب ایران و دو شهر بی اهمیت را بهم متصل می کرد . در حالیکه باید در صورت مفید فایده بودنش شرق و غرب ایران که مرکز تحول تجارتی بوده را به یکدیگر متصل می کرده .

2- حتما می دانید رضا شاه سواد خواندن و نوشتن هم نداشت ؛ آیا نوشتن قانون جزا و دادگستری را می توان به فردی بی سواد نسبت داد ؟ قطعا این قبیل اقدامات از سوی علی اکبر داور و امثال وی شکل می گرفته اند و رضا شاه ابدا تاثیری در این اقدامات نداشته .

3- و اما جواب واقعی این مطلب !

بزرگترین ایرادی که به حامیان پهلوی اول و دوم می توان گرفت این است که چرا کاری کردند ؟

مگر قرار نبود در مشروطه شاه صرفا نماد باشد ؟ مگر در مشروطه مجلس همه کاره ی کشور نیست ؟ اتفاقا نام بردن از این قبیل کارها و نسبت دادنش برای رضا شاه ، نه تنها امتیازی نیست ، بلکه سرکشی اینان از قانون را نشان می دهد .


=========================================


مجموع انتقاداتی که می توان داشت .

- بهرام مشیری سخنی دارد که بارها و بارها آنرا تکرار می کند ؛ وی می گوید ، این کشور رجل سیاسی داشته ؛ و رضا شاه این رجل های سیاسی را کشت تا بتواند بدون نگرانی حکومت کند .

شاهد مثال های سخن بسیارند .

کشتن تیمورتاش ، سردار اسعد بختیاری ، صولت الدوله قشقایی ، میرزاده ی عشقی ، فرخی یزدی ، ارباب کیخسرو ، نصرت الدوله ، سید حسن مدرس و ... و خودکشی داور از ترس رضا شاه و ادعای مصدق در باب اینکه رضا شاه قصد کشتن وی را هم داشته ، همه و همه نشان می دهد ؛ رضا شاه ، اهمیتی به روشنفکری و رجلان سیاسی در ایران نمی داده .

بقولی لازمه ی پیشرفت کردن ، لگد زدن در شکم تیمورتاش و کشتن سید حسن مدرس نبوده .

- یکجا نشین کردن عشایر بزرگترین آسیب ممکنه را به دامپروری کشور وارد کرد .

- در ارتباط با زمین خواری رضا شاه انصافا چیزی به ذهنم نمیاد که بگم و حق مطلبو ادا کنه ...

- اگر زیر بنای توسعه را آزادی بیان بدانیم ؛ هیچگاه نمی توانیم حامی پیشرفت کشور باشیم و از رضا شاه تعریف کنیم . رضا شاهی که فلان نانوا را در تنور کرد و و رضا شاهی که کسی جرات انتقاد از وی را نداشت.

- بقول بهرام مشیری ، استبداد استبداده ؛ ما استبداد خوب نداریم .


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد