دست نوشته های یک مانی

دست نوشته های یک مانی

دست نوشته هایی از سوی کسی که بر عکس بسیاری فکر می کند ...
دست نوشته های یک مانی

دست نوشته های یک مانی

دست نوشته هایی از سوی کسی که بر عکس بسیاری فکر می کند ...

داستان سرمایه ها ؛ چرا کار جمعی نمی توانیم بکنیم ؟ ( قسمت اول )

متن زیر را شاید بتوان نظریه ای دانست که نگارنده از تلفیق چند نظر و نگاه به آن اعتقاد پیدا کرده .

سوال اصلی در این مقاله آنست که چرا نمی توانیم کار جمعی کنیم ؟ نگارنده بر اساس نظریات دورکیم ، سرمایه اجتماعی بوردیو و سرمایه های دیگر ( نمادین و فرهنگی و ... ) از سوی محسن رنانی و نظریه ی سازگاری ایرانی از زنده یاد بازرگان و کمی هم از نگاه مقصود فراستخواه و جامعه ی تحقیر شده ی پرویز پیران تلاش می کند دلیل این امر را مشخص سازد .


============================================================


سوال :


با توجه به این تصور عمومی در رابطه با کار جمعی در روستاهای ایران ؛ مسئله آنست که چرا کار جمعی در ایران شکل نمی گیرد ؟

به عبارت بهتر اگه تصورات مرتضی فرهادی در رابطه با کار جمعی را درست بدانیم ، سوال مطرح می شود که چرا کار جمعی در سطح شهری اتفاق نمی افتد ؟


مرتضی فرهادی موارد بسیار زیادی در زیر شاخه های خود یاری ، دگر یاری و همیاری نام می برد که در روستاهای ایران در حال روی دادن هستند و برای هریک چندین و چند شاهد مثال می اورد که شاهدی باشد بر مدعای وجود کار جمعی در ایران ولی براستی اگر این کار جمعی بر خلاف نظرآن لمبتون در ایران وجود داشته باشد ، پس چرا شواهد آن در سطح شهری دیده نمی شود ؟


===============================


بحث اصلی :


شاید خیلی نیازی به مطرح کردن نگاه دورکیم در همین ابتدا نباشد ولی از جهتی تصور می کنم اگر الان این مطلب را مطرح کنم جلوتر بیشتر به کارمان خواهد آمد . 


دورکیم در تز دکترایش در باب تقسیم کار از دو همبستگی نام می برد .


همبستگی مکانیکی : که مبتنی بر شاهت است و افراد بر اساس شباهت هایشان در کنار یکدیگرند . مانند جوامعی مانند ایران که در حال حاضر به علت کمرنگ شدن شباهت ها این جوامع دچار مشکل شده اند . 


همبستگی ارگانیک : که افراد بر اساس تفاوت ها در کنار هم هستند و هر بخشی از جامعه یک کار خاصر را در جامعه انجام می دهد ، چیزی شبیه اعضای یک بدن ! در این جوامع تفاوت ها پذیرفته شده و نیاز متقابل افراد به یکدیگر است که وحدت بخش شده ! چیزی شبیه آنچه که در اتحادیه اروپا شکل گرفته می تواند مثال خوبی باشد .


دورکیم اعتقاد دارد برای شناخت نوع همبستگی و اینکه چه جامعه ای ارگانیک است و چه جامعه ای مکانیک ، باید به نظام حقوقی آن توجه کرد !


جوامع مکانیک دارای نظام حقوقی تنبیهی هستند که مجرم از طریق زندان و اعدام و شکنجه تنبیه می شود و در این نظام شدت برخورد جامعه با جرم بسیار شدید است . در این جوامع وجدان جمعی بسیار قوی است .


در جوامع ارگانیک قوانین حقوقی ترمیمی است . در این جوامع معمولا برخورد با مجرمین بر اساس اصلاح کردن فرد مجرم است .


در هر حال دورکیم در ادامه از تبیین علی برای تقسیم کار استفاده می کند تا این فرایند را بهتر توضیح دهد .

وی از چهار مرحله ی علی که بصورت عمودی به پایین می آید برای توضیح این امر استفاده می کند .


مرحله اول : افزایش حجم جامعه ( افزایش جمعیت )

مرحله دوم : تراکم مادی ( افزایش جمعیت در یک مساحت خاص )

مرحله سوم : تراکم اخلاقی ( شدت مبادلات و تماس فردی )

مرحله چهارم : تقسیم کار ( افزایش تخصص )


================================================


بعد از توضیح نگاه دورکیم لازم است نظریات در باب سرمایه ها را از سوی محسن رنانی و بوردیومطرح کنم .

عموما شش سرمایه شناخته شده وجود دارد .


سرمایه نخست : سرمایه اقتصادی است که شامل سرمایه های فیزیکی مثل ساختمان زمین و ماشین آلات و پول و اعتبار بانکی و ... است .


سرمایه دوم : سرمایه انسانی است . بطور کلی به نیروهای متخصص سرمایه انسانی می گویند .


سرمایه سوم : سرمایه اجتماعی . که بوردیو بخوبی در این زمینه مسئله را واکاوی کرده .

سرمایه اجتماعی شامل سه معیار است ! اول همیاری ( ما چقدر می توانیم با یکدیگر کار جمعی کنیم ؟ ) دوم اعتماد ( ما چقدر به یکدیگر اعتماد داریم ؟ ما چقدر به دولت اعتماد داریم ؟ ) و سوم سطح مشارکت اگاهانه است . ( اینکه ما چقدر مشارکتمان آگاهانه است ؟ وقتی رای می دهیم تا چه از فرد منتخب شناخت داریم ؟ )


سرمایه چهارم : سرمایه فرهنگی است . که شامل مجموعه عوامل انسانی و غیر انسانی هستند که فرهنگ را می سازند . یک سری انسان ها هستند که فرهنگ تولید می کنند مثل هنرمندان و موسیقی دانان و ... و یک سری هم اسناد و کتب قدیمی هستند که شامل دیوان اشعار و امثال هم هستند . 


سرمایه فرهنگی حتی برای یک جامعه می تواند درامد زایی هم بکند و سرمایه اقتصادی آن جامعه را بالا ببرد !


سرمایه پنجم سرمایه سیاسی است . 

این سرمایه شامل دو بخش است ، یکی مربوط به خود سیاست مداران است ، به این معنا که چقدر آن سیاستمدار حرفش میان مردم برو دارد و یا مقبولیت جهانی و داخلیش در چه حدی است . و بخش دومبه فضای خود جامعه مربوط است . 

اینکه احساس عدالت و روح سازش و مدارا و افتخار به تمدن سنت های جامعه هرچقدر بالاتر باشد ، این سرمایه در سطح بالاتری است .


سرمایه ششم سرمایه نمادین است .


هرکدام از سرمایه های پیشین در حد بسیار بالایی برسند تبدیل به سرمایه نمادین می شوند . به طور مثال چین با بالا رفتن سرمایه اقتصادیش ، این سرمایه را به سرمایه نمادین تبدیل کرده و سرمایه نمادین قدرت بالا کشیدن سایر سرمایه ها را هم دارد .


سرمایه نمادین قابلیت انتقال هم دارد . مثلا دیوید بکهام به عنوان یک فوتبالست و یک سرمایه انسانی در انگلستان و جهان شناخته می شود . شیوخ امارات برای بهتر فروش رفتن جزایر مصنوعیشان در خلیج فارس یکی از جزایرشان را رایگان به دیوید بکهام می دهند تا افراد دیگری در سراسر جهان برای همسایه شدن با بکهام هجوم بیاورند و جزایری که شاید قیمتشان دو میلیون دلار باشد به قیمتی در حدود بیست میلیون دلار به فروش می رسند !


متاسفانه حجم تخریب سرمایه های نمادین در ایران به شکل بسیار بالایی در جریان است . تخریب علی شریعتی ، مصدق ، میر حسین موسوی و ... بشکل بسیار بالایی در جریان است و صد البته که ایما هم اعتقاد نداریم افراد ذکر شده بدون اشتباه هستند و یا حتی نگاهشان صد در صد درست است ، حداقل نگارنده میانه ی خوبی با نگاه علی شریعتی ندارم ولی وقتی علی شریعتی به عنوان یک سرمایه ی فرهنگ و انسانی در ایران تخریب می شود و جایگاهش را در سرمایه نمادین به علت تمسخر عده ای که حتی کتابی از وی نخوانده اند از بین می رود ؛ به التبع باقی سرمایه های کشور هم پایین می آیند !


میر حسین موسوی یک سرمایه سیاسی و فرهنگی برای ایران بود که می توانست سرمایه ی نمادین هم تبدیل شود ولی با تخریب شدیدی که علیه وی در جریاناست به نظر می رسد وی هم به سرنوشت باقی سرمایه های نمادین ایران تبدیل شده است .


محسن رنانی اعتقاد دارد اگر شبکه های اجتماعی در شرایط بحران بخواهند از هم بپاشند ؛ سرمایه های نمادین آنرا حفظ می کنند و نمی گذارند تا به سمت شورش و جنگ بروند و بسیار عجیب است که عده ای متوجه ی این داستان نیستند وژست های روشنفکری تلاش می کنند میر حسین را کوچک بدانند و نه تنها میر حسین ، بلکه همه ی آنانی که می توانستند سرمایه ی نمادین باشند را چنان نابود کردند که قابل تصیف نیست .


این مطالب در سه قسمت ادامه خواهد یافت تا دلایل کامل عدم روحیه کار جمعی در ایران را از نگاه خودم توضیح دهم و در این میان باید اشاره کنم که یکی از عوامل نابود کردن سرمایه ها در ایران است و پایین بودن سطح سرمایه اجتماعی هم دلیل مهمی در عدم وجود روحیه کار جمعی است که در مطالب بعدی بیشتر بدان خواهم پرداخت .


==========================================


مطلب از وبلاگ مرحوممان بود .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد