عباسعلی خلعتبری وزیر امور خارجه در دوران شاه بعد از انقلاب اعدام شد.
نقش وی در امضای قرار داد احداث نیروگاه اتمی بوشهر، با این استدلال که ایران با وجود ذخایر عظیم نفت و گاز نیازی به نیروگاه اتمی ندارد و امضای این قرار داد مصداق تضییع اموال بیتالمال است، منجر به اعدامش شد.
حکایت عجیبی است...
حقیقتا دل و دماغ هیچ چیزی نیست. رفقایت را میبینی که همه نگران از فردا، همه نگران آخر برج و مستاجرهایی که نگران چند ماه پیش روی هستند و ... منی که خرج خانواده میدهم، میدانم که این دغدغهها چقدر جدی است. هیچ چیزی برای گفتن ندارم.
و چقدر مشمئز کننده است که میبینی عدهای به دنبال ماله کشی روی این شرایط هستند و به رویا فروشی مشغول هستند.
بعد از انتشار عکسها و فیلمهای مربوط به سفر خانواده قالیباف به ترکیه جهت خرید سیسمونی، حجم زیادی از انتقادات از سوی مردم و حتی رسانههای اصولگرا حواله قالیباف شد و حتی اظهارات پسر قالیباف هم از خشم عمومی چیزی کم نکرد.
همان زمان این ظن مطرح بود که احتمالا جریان پایداری از جریانات اصولگرا پشت این افشاگری است.
مشخصا فیلم و عکسها نه ناگهانی بلکه با برنامه ریزی ضبط و ثبت شده بود.
بعد از انتشار فایل صوتی مهدی طائب و طرح اینکه بخشی از اصولگرایان با ادامه ریاست قالیباف مخالف هستند ولی رهبر ایران موافق حضور او در راس مجلس بوده و اظهار اینکه برادر داماد رئیسی پشت این ماجرا بوده و ...، ماجرا شکل جدیدی گرفت و ظن دخالت پایداریها در این قضیه قطعی شد.
حال دو فرض اینجا وجود دارد.
فایل صوتی از سوی عدهای بیرون داده شده که خواستهاند به جریان اصولگرای مخالف قالیباف بفهمانند که رهبر ایران پشت اوست و نباید این ماجرا ادامه پیدا کند.
دو اینکه فایل از طرف جریان مخالف قالیباف بیرون داده شده تا آیت الله خامنهای را مجبور کنند عقب نشینی کند و دیگر از قالیباف حمایت نکند.
گذر زمان تا یک سال آینده نشان میدهد که کدام روایت صحیح تر است ولی چیزی که به نظر من قطعی است، این است که حیات سیاسی قالیباف در حد و اندازه چیزی شبیه ریاست جمهوری برای همیشه تمام شده است و او هیچگاه به آرزویش یعنی ریاست جمهوری نخواهد رسید.
متاسفانه #علی_رضاقلی از متفکران ایرانی درگذشتند. به نظرم دو اثر شاخص ایشان جامعهشناسی نخبهکشی و جامعهشناسی خودکامگی بود. در جامعهشناسی نخبهکشی به طرح این سوال میپردازد که تغییر در یک جامعه توسط نخبگان انجام میشود یا بر اساس تحولات در پایین جامعه. او معتقد بود ما تخصص بالایی در کشتن نخبگانش داریم و استبداد ریشه تاریخی در این فلات دارد و سهم زیادی از دلایل عقبماندگی را به این موضوع میداد.
علی رضاقلی، فردوسی را میستود و معتقد بود که اشاره به مارهای روی دوش ضحاک هم مربوط به همین استبداد و ترس از حاکمان است. به نظر او اساسا حاکم خوب از نظر ایرانیان جنگآور، با تقوا و از فقرا دستگیر هست. او نظریات مارکس به خصوص شیوه تولید آسیایی را برای ایران اشتباه میدانست.
یک حرف کلیدی او در کتاب جامعهشناسی خودکامگی این بود که الگوی ذهنی مردم یک جامعه باید تغییر کند و تا زمانی که این اتفاق نیافتد، حاکمان هیچ فرقی باهم ندارند چون همگی از یک الگوی ذهنی بیرون آمدهاند. او سالها برای طراحی نظریهای مناسب برای فهم جامعه ایرانی تلاش کرد.
علی رضاقلی ارادت ویژهای به مصدق داشت. سه چهار سال پیش برای آخرین بار ایشان را در دفتر فرشاد مومنی دیدم و افتخار یادگیری از او را داشتم.
روحش شاد
به بهونه سقوط کابل و به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان و اینکه نحوه پیشرفت طالبان در جامعه شناسی توسعه یک موضوع داغ هست، این رشته رو نوشتم.
۱/ تفکر امارات اسلامی بر خلاف خلافت اسلامی است. امارات اسلامی هدف غاییاش ایجاد امارتهای اسلامی متعدد در جهان است که هر کدام امیری دارند. در تفکر داعش، خلافت اسلامی متعلق به فردی قریشی بود که بر تمام عالم حکومت میکرد.
۲/ این تفکر بر گرفته از نگاه ابومصعب زرقاوی، بنلادن و عبدالله عزام است که حدود سی سال پیش توسط بیشتر عبدالله عزام شکل گرفت و نگاهش اجرای شریعت در هر منطقهای است.
۳/ طالبان مثل هر گروه سلفی، اعتقاد دارد برای پیشرفت باید به صدر اسلام بازگشت. البته تغییر شکل طالبان در ظاهر وجود دارد. آنها جهادی نیستند و البته فردی مثلا ملا عمر هم بالای سرشان نیست که وسط جنگ با شوروی، چشم ترکش خوردهاش را با دستان خودش در آورد!
۴/ طالبان در صورت ورود به فضای دموکراسی، مطمئنا با برخورد تند سلفیهای جهادی روبهرو میشه. اخیرا فتوایی از ابو محمدالمقدسی از بزرگترین مفتیان سلفی تکفیری در خصوص طالبان خواندم که در پاسخ به این سوال که چرا طالبان را تکفیر نمیکند، گفته بود طالبان به دموکراسی اعتقادی ندارد و رابطهاش با ایران هم منجر به تکفیرش نمیشود چون حضرت رسول هم با برخی از دشمنانش صلح کرده بود.
۵/ به خاطر هیرمند شاید دل خوشی از غنی نداشتیم. از طرفی نگاهمان به طالبان هم مثبت نیست. البته شهادت دیپلماتهایمان در افغانستان را به نظرم نه طالبان بلکه برخی از پاکستانیهایی که دستور داشتند، انجام دادند. شاهدم هم مصاحبه تنها بازمانده آن کشتار است.
۶/ واقعیت این است که اکثر جامعه مردسالار افغانستان، طالبان را دوست دارند. فیلمهای استقبال از آنها را نگاه کنید. یا از خودتان بپرسید مگر میشود یک گروهی منفور باشند و به این سرعت کل یک کشور را بگیرند؟ مشابه این موضوع در موصل و داعش هم اتفاق افتاد که ارتش فرار کرد تا داعش با ۲ هزار نفر بتواند این شهر بزرگ را بگیرد و بغدادی براحتی در آنجا خطبه بخواند.
۷/ شاید نیاز بود طالبان بر افغانستان مسلط شود. فراموش نکنید جو ضد آمریکایی در افغانستان بسیار تند است و باور اینکه غنی و عبدالله، عمال صلیبیون بودند، مشروعیت دفاع از آنها را در بین مردم افغانستان از بین برد.
۸/ به نظر من آنچه که باعث اقبال به جریانات سلفی میشود، تا حد زیادی معلول پایین بودن سرعت مدرنیته در برخی مناطق و باور به این موضوع است که علت اصلی عقب ماندگیها از غرب و عمالش است. نگاه کنید به برخی از امرا و فقیهان طالبان که بنا به گزارشات شاهدان عینی، تنها یک محصل ساده سنی یا قاری ساده قرآن بودهاند.
حدود 12 سال پیش تب سریال لاست خیلی داغ بود. عاشق شخصیت دزموند بودم و به شدت بهش احساس همزادپنداری داشتم.
یکی از بهترین دیالوگ های سینمای جهان به نظرم این دیالوگ فیلمه:
اون جایی که دزموند یاد پنی میافته و صدای پنی میاد که میگه:
All we really need to survive is one person who truly loves us. And you have her. I will wait for you. Always. I love you.
تنها چیزی که برای زنده ماندن به آن نیاز داریم این است که یک نفر واقعاً عاشق ماست. و تو او را داری. منتظرت خواهم ماند. دوستت دارم. همیشه.