دست نوشته های یک مانی

دست نوشته های یک مانی

دست نوشته هایی از سوی کسی که بر عکس بسیاری فکر می کند ...
دست نوشته های یک مانی

دست نوشته های یک مانی

دست نوشته هایی از سوی کسی که بر عکس بسیاری فکر می کند ...

عارف می آید ؟

خاتمی مدتهاست اعلام کرده که اصلاحطلبان فردی را در انتخابات معرفی نخواهند کرد ولی اختیار شرکت و کاندید شدن اصلاح طلبان در اختیار خودشان خواهد بود .

از مدتها قبل شنیده ها حکایت از آمدن محمدرضا عارف می کرد .


این معاون اول سابق خاتمی که سابقه وزارت خانه را هم دارد ؛ این روزها به تیتر اول خبرگزاری های داخلی تبدیل شده و سخنرانی های گاه و بیگاهش این ظن را تقویت می کند که او خیز بلندی برای ریاست جمهوری ایران برداشته است .


عارف در پاسخ به سوال برائت از فتنه با کمی هوشمندی جواب شایسته ای داده ؛ ولی در همان صحبت ها به نکته ای اشاره کرده که بنظر صحت آن بعید بنظر می رسد .

وی می گوید : 


« بنده اگر اصراری بر کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری داشتم، حتما در انتخابات سال 84 کاندیدا می شدم، برای من آنچه اهمیت دارد، رسیدن به اجماع است. در این صورت تمایل بیشتری به کاندیداتوری خواهم داشت. »




از نظر نگارنده آنچه که عارف را به شرکت در انتخابات ترغیب می کند ؛ عدم وجود رقیب جدی اصلاحطلب و همچنین عدم وجود رقیب بزرگ در جناح اصولگرا می باشد .

عارف می داند که این بهترین فرصتی است که می تواند به قدرت برسد ؛ او که هیچگاه اصلاحطلب درجه اولی به شمار نمی رفته ، می داند اگر این فرصت را هم از دست دهد ، شاید همیشه حسرت آنرا بخورد .


از فحوای سخنان عارف بر می آید که قصد شرکت در انتخابات 84 را داشته و بعد از روبه رو شدن با بی محلی اصلاحطلبان ؛ بشدت از این امر دلخور شده و شاید بی دلیل نیست که تمایلی هم به سرنوشت جنبش سبز به همین دلیل ندارد ...


مانی

در باب اقلیت های نژادی ایران - قسمت سوم

آیا سنت می تواند مدرن شود ؟ من اینگونه سعی می کنم اینبار نگاه کنم که مدرنیته از دل سنت در می آید !

مسئله اینست که بدون سنت نمی توان پیشرفت کرد چراکه بدون سنت هرج و مرج و آنارشی پدید می آید چراکه هیچ ارزشی وجود ندارد که بخواهد پایه باشد ! البته سنت هم یک تعریف و یک برداشت ندارد ؛ وقتی وارد مدرنیته می شویم قطعا باید از تعدادی از چهارچوب های سنتی بگذریم و البته این انکار سنت نیست !

این تصور که اروپا با رد دین به وضعیت فعلی رسیده تصور اشتباهی است .

هویت های دینی از نگاه بسیاری از فرهنگ شناسان برتر از هویت های نژادی هستند و البته که تمدن های نژادی ای شبیه چین هم وجود دارد ولی در امریکا ما هویت نژادی ای نداریم ! دین ها از درون یک فرهنگ بیرون می آیند و ما نباید به دنبال محو دین باشیم چراکه قطعا به نتیجه نمی رسیم و این همان اشتباهی است که از امثال مشیری سر می زند . دین مقوله ای جدا از فرهنگ یک جامعه نیست ، اساسا چیزی که کارکرد نداشته باشد خود بخود از بین می رود . 

محور تمدن غربی قطعا از مسیحیت بوده و کشور - ملت های بعد از رنسانس ، اکثرا تلاش کردند تا با نفی دین به پیشرفت برسند و البته جایگزین کردن یونان باستان هم کاری بود که انجام دادند ولی نهایتا به جنبش های دینی رسیدند . 

کلیسای انگلیس و جنبش های پروتستان در آلمان باعث ایجاد دولت ملت در این دو کشور شدند و در فرانسه و ایتالیا کلیسای کاتولیک است که دولت ملت را ایجاد کرده اند . کشور های سوئد و هلند و دانمارک هم با جنبش های پروتستانی به وحدت و توسعه قدم گذاشتند و سوئیس با زوینگلی محوریتی از پروتستانیسم را ایجاد کرد و وحدت و توسعه را وارد این کشور کرد . 

پس این تفکر که تمدن غربی ضد دین است اساسا اشتباه است و همانطور که پیشتر اشاره کردم مدرنیته به گذشته دست می اندازد تا تعریف جدیدتری ارائه کند نه انکه سنت را به طور کل نفی کند .

باراک اوباما اکنون در جنگ با جمهوری خواهان برای ریاست جمهوری است و رقیبانش به اون تهمت می زنند که او مسلمان است ؛ فارغ از اینکه این گفته درست است یا غلط ، نشان می دهد که جامعه آمریکا جامعه ای مذهبی است که تعصب دینی در آن وجود دارد .


تنها یک تمدن غیر دینی در دنیا وجود داشت و آن هم شوروی بود که با از هم پاشیدنش نشان داد نمی شود دین را از مردم گرفت و کلیسای ارتدوکس حرف اول را در آن کشور می زند .

ولی مسئله ای که باید بگویم تا برداشت اشتباهی از حرفهایم نشود این است که حوزه ی دین ؛ حوزه ی همه جانبه ای نیست ، مطمئنا میزان مالیات را یک متصدی مالیاتی بهتر از یک عالم دینی می تواند حساب کند ، بسیاری از حوزه ها هم مشترک است مانند ازدواج که قانون ثبتش می کند و مشروعیتش را دین می دهد . 

ما در این ایران می توانیم محور تمدنی دینی و نژادی داشته باشیم !

مثلا تاجیک ها را می توانیم با عنصر نژادی زبانی به خودمان نزدیک کنیم و بازوی تمدنی قوی ای از این جهت داشته باشیم و شیعیان عراق و امارات و قطر و بحرین و حتی عربستان می توانند با تاکیدمان بر هویت دینی ؛ بازو های تمدنی بسیار خوبی برایمان در کشورهای عربی باشند .

آذبایجان با تاکید بر هویت نژادی ترک های ساکن در ایران را تحریک می کند در حالیکه آذربایجان کشوری است که حاکمانش سنی هستند و ترک های ایران شیعه و دولت ایران به هیچ وجه متوجه این داستان نیست . و یا تالشی های ساکن در آذربایجان که به محمد خاتمی رئیس جمهور وقت ایران نامه نوشتند و خواستار الحاق شدن به ایران شدند !
اکثریت روشنفکران افغان و تاجیک به فارسی سخن می گویند و ما می توانیم با حمایت بیشتر از آنان ، نمایندگی خوبی را در آن کشور ها داشته باشیم چه آنکه برخی از این کشور ها خودشان هم بی تمایل به ایران نیستند .

عکس زیر شاهد مثالی است از سایت تاجیکام که آرزوی روشنفکران تاجیکی را نشان می دهد .

( لینک عکس را گذاشتم تا صفحه سنگین نشود . )


ادامه دارد ...

=============================

پ ن : این روزا احساس می کنم شبیه پارسونز شدم ؛ این همه اتفاق مهم مثل رای دادن خاتمی و انتخابات و فردا هم که هشتم مارس هست و ... کنارم افتاده و هیچی ننوشتم و زدم تو کار تئوری ، پارسونز هم کنار دستش جنگ جهانی داشت اتفاق می افتاد و داشت در مورد نظم و عناصر اجتماعی می نوشت .

پ ن : امروز یه شب نامه توی دانشگاه پخش کرده بودن که یه عده فمنیست نوشته بودنش ، قابل حدسه برام دو سه تاشون کیا هستن ولی جا داره بگم خیلی مضخرف بود . در اولین فرصت جواب می نویسم براشون و شاید هم براشون ایمیل کنم ببینم جواب می دن تو شبنامشون یا نه ...


=============================

( مطلب از وبلاگ مرحوممان بود )

در باب اقلیت های نژادی ایران - قسمت دوم

اما توان ملی ما چیست ؟

پیشتر اشاره کردم که برای توسعه نیازمند ترجمه علوم از غرب هستیم ولی باید از فارسی بعنوان این مسئله استفاده کنیم چراکه زبان مشترک همه قومیت های ساکن در ایران است .

حکومت فعلی ایران نسبت به کردها راه درستی رو طی نمی کند و کردها نه تنها از اقوام ساکن در ایران بوده اند بلکه زبانشان هم با زبان فارسی خویشاوندی زیادی را داشته و به همین دلیل نباید علیه جنبش های کرد با ترکیه متحد شویم .

کردها اگر درخواست افراطی و تندی هم دارند ما باید شرایطی ایجاد کنیم که این درخواست را در درون خودمان جواب دهیم .

این رفتار که چون کردها و ترکها خواسته هایی دارند ، نباید به اشاعه فارسی دامن زد ؛ حرف اساسا اشتباهی است . نمی توان پذیرفت که آذربایجانی ها بخواهند به زبان ترکی بخوانند و بنویسند ولی این کار را با نفی زبان فارسی انجام دهند .

دوم اینکه این زبان فارسی ما خط دارد . آتا تورک وقتی در ترکیه روی کار آمد و عناصر مدرنیسم اروپایی را به ترکیه وارد کرد ، خط ترکیه را عوض کرد و ترکیه را وارد تمدن اروپایی کرد . ترکها امروز خودشان را نسبت به اروپا متعهد می دانند ، نه نسبت به ما و می خواهند در این منطقه صراحت هم بخرج بدهند . 

می خواهند یک نوع امپراطوری ترک تشکیل دهند و از تشابه زبانی با آذربایجان بهره بگیرند و حرکت تجزیه طلبانه را در ایران شدت ببخشند و ما در اینجا نمی تونیم سکوت کنیم .

ما باید خط مشترکمان را حفظ کنیم ؛ ما می توانیم ترکی را با خط مشابه راحت تر یاد بگیریم و کردی هم ایضا ! چند سال است که جریانی در کردها ایجاد شده که می خواد رسم الخط جدیدی برای کردها بسازد ، ما چرا باید جلوی این مسئله سکوت کنیم ؟

یک بچه آذربایجانی باید این را متوجه شود که زبان علمی کشور مشخص است و زبان منطقه خودش هم یک زبان مشخص و این و اصلا تضادی با هم ندارند !

مقامات کشور آذربایجان در گفتگوهای رسمی به زبان روسی صحبت می کنند و ازبکان هم همینطور ، چرا روشنفکران ما در این زمینه چیزی نمی گویند ؟ چرا روشنفکری را فقط در حمله به بنیان های زبان فارسی می دانند و تمسخر کردن گویش های زبان فارسی در ادای روشنفکری ایران نقش عمده دارد ؟

همه زبان ها حق حیات دارند ولی زبان علمی کشور باید یکی باشد !

چرا روشنفکران ما توجه نمی کنند که ترکیه خودش را اروپایی می داند در حالیکه حوزه تاریخی وسیعی را با ما در اشتراک داشته و ادیبان عثمانی به فارسی شعر می گفتند ؟

چرا توجه نمی کنیم ترکیه در کنار سرکوب شدید کردها که حتی یک دهمش را ما با کردها نداشته ایم ؛ دست به نسل کشی ارامنه زده ؟ در قسمت قبلد اشاره کردم که مگر ما نسل کشی در تاریخ ایران داشته ایم ؟

برای من بقای حوزه تمدنی مهم تر از نوع حکومت است ، اگر تمدن ما در معرض نابودی و امحا قرار گیرد ما چاره ای نداریم که حکومت وقت رو بپذیریم تا تمدن رو بتوانیم حفظ کنیم !
من به عنوان حکومت ارمانی وضعیت حال حاضر رو نمی پسندم ولی اگر در حمله احتمالی آمریکا به ایران ، اگر بخواهند زبان فارسی را به سود زبان دیگری در منطقه کنار بگذارند و حتی اگر حکومتی فاشیستی بخواهد ایران را حفظ کند ، من در آن مرحله از آن حکومت فاشیستی حمایت می کنم .

این به معنای تایید ان حکومت نیست ! بلکه به معنای حفظ تمدن زبانی کشور است .

من انترناسینوالیستم ؛ چون اعتقاد دارم که یکی از سطوح هویتی ما شهروند جهان بودن است و دستاورد علمی جهان ، متعلق به همه می باشد و افتخاری در بدنیا آمدن در ایران وجود ندارد کما اینکه در لندن به دنیا آمدن افتخاری ندارد ولی با از بین رفتن حوزه تمدنی فعلی کشور و از بین رفتن زبان علمی کشور ، ما دچار چند پارگی می شیم و نتیجتاً برده !

این از ضعف ماست که نمی توانیم زبان فارسی را گسترش دهیم و بیش از همه مقصر این جریان وزارت امور خارجه ایران است !

کاری که این وزارت خانه باید انجام دهد را بی بی سی فارسی به صورت رایگان برای ما انجام می دهد و تقریبا همه ی گزارشگران اصلی این شبکه به فارسی تهران صحبت می کنند ! زبانی که زبان رسمی روشنفکران افغانستان هم شده !

=================================


( مطلب از وبلاگ مرحوممان بود )

در باب اقلیت های نژادی ایران - قسمت اول

مطلب زیر را بر حسب هیجان آنی می نویسم ؛ این مطلب الهام گرفته شده از علیرضا رجائی و چنگیز پهلوان و ماشالله اجودانی است .

==========================================

این روزها دوره ی جنگ های کلاسیک گذشته و جنگ های فرهنگی جایگزین آنها شده اند ، در غرب زندگی مردمشان مهتر است تا اینکه ده ها هزار نفر در سوریه کشته می شوند و اگر به لیبی تهاجم شد برای نفت آن بود !

اینان چون در خلیج فارس منافع مادی زیادی دارند ؛ علاقه مندند تا حوزه های تمدنی و کشورهایی شبیه ما را تکه تکه کنند و و از زبان های محلی دفاع می کنند ، چراکه در صورت موفقیت موفق می شوند تا زبان خودشان را گسترش دهند .

ساده تر می کنم داستان را ، ما برای پیشبرد منافع توسعه اقتصادی ناچار به انتقال علوم از غرب هستیم ، ولی زبان های محلی توان این انتقال را ندارند !

بطور مثال می توان اسیای میانه را مثال زد که زبان ازبک ها تاب و توان مقابله با زبان روسی را نداشت و زبان علمی به روسی تغییر یافت .

کُردها امروز بخش مهمی از تمدن ایرانی هستند و می خواهند زبان کردی را هم حفظ کنند ، و البته ایما فکر نمی کنیم که احدی در ایران با این مسئله مخالف باشد که کردها می توانند به زبان قومیتی خودشان صحبت کنند . 

اگر زبان فارسی را می ستایم و حفظ آنرا واجب می دانم نه به معنای رد چیز دیگریست و نه مسئله ی خاصی در میان است ، موضوع آنست که که زبان فارسی به عنوان یک زبان انتقال دهنده ی علوم که زبانِ ملیِ بخشی از این حوزه ی تمدنی است ، حضور مشترکی در میان همه ی اقوام ایرانی دارد .

ده ها متخصص در دانشگاه ها و حوزه های مختلف تلاش می کنند تا برای اصطلاحات علمی دنیا ، معنی فارسی پیدا کنند و گاها در این کار موفق نمی شوند ، ترجمه ضعیف و نا مفهوم بسیاری از کتب علوم سیاسی و علوم اجتماعی و روانشناسی مبین همین مسئله است . 

حال فرض کنید با زبان بلوچی بخواهیم انتقال علوم دهیم ؛ قطعا نه هزینه مادیش را داریم و نه این زبان کشش و قابلیت این مسئله را دارد .

البته عده ای هستند که این نگاه را شوویسم فارسی معنی می کنند، ولی گویا اینان متوجه نیستند که زبان فارسی متعلق به یک قوم یا قبیله خاصی نبوده !

شاعران فارسی گوی آذربایجان گاها بسیار قوی تر از شاعران فارسی زبان مثلا اصفهان یا شیراز بوده اند .این زبان فارسی از حوزه ماورالنهر آمده و امروز می بینیم بسیاری از شاعران افغانی شعر های کلاسیک با این زبان می سرایند .

شاید وقت آن رسیده تا آنانی که غول دروغین شوونیسم فارسی را عَلَم کرده اند از خود بپرسند که آیا هیچگاه شده در این فلات ، مازندرانی ها و گیلانی ها و کردها و بلوچها و ترک ها و ... را مجبور کنند که از زبان مادریشان استفاده نکنند ؟

آیا هرگاه که آذربایجانی ها ( اعم از خوارزمشاهیان و سلجوقیان و قاجار و صفویه و ... ) بر ایران حکومت رانده اند ، کسی آنان را بیگانه و عنصر خارجی می دانسته ؟

محمود افغان به اصفهان حمله کرد و حکومت صفوی را ساقط کرد ، او آمد و پایتخت کشور خودش را گرفت ؛ اگر مهاجم بیگانه و یا عنصر خارجی ای بود به جاهای دیگر هم لشکر می کشید .

غربی ها چون عناصر درونی خودشان را تقویت کرده اند ، دوست دارند تمدن ما را به صورت تجزیه شده ببینند . این مسئله گاها در بحث ها به صورت گرایش های عدالت خواهانه و حمایت از حقوق اقلیت جلوه می کند و به ما اجازه نمی دهد که با این بحث ها عینی و منطقی برخورد کنیم .

هر وقت از منافع ملی و تمدنی حرف بزنیم ، به ما انگِ ناسیونالیستی می زنند ، در حالیکه ناسیونالیست خشن در خود تمدن اروپا به وجود آمده و هیچوقت در تمدن ما سابقه نداشته ؛ یعنی ما هیچگاه سابقه مسئله ای شبیه امحای یک قوم ایرانی توسط قوم ایرانی دیگر را نداشته ایم .

======================================

دلمان بدجور پر بود ...


( مطلب از وبلاگ مرحوممان بود )

اسرائیل ؛ ما و این دروغ عظیم !!!

مطلب زیر با الهام از مقاله آغاز یک نفرت از جلال آل احمد می باشد ؛ مزخرفاتش را به پای من و بدرد بخورهایش را به پای جلال بنویسید .


نمی خواهم یهوی ستیزی را رشد دهم چرا که از نژاد پرستان ، اعم از ناسیونالیست های ایرانی و ترک و کرد و عرب و آریایی متنفرم و حتی نمی خواهم افکار پوسیده ای شبیه اتحاد اسلام را رشد دهم ؛ شاید صحبت های اخیر اوباما و تاکیدش بر بازگشت اسرائیل به مرزهای 1967 و اتحاد فتح و حماس به عنوان بزرگترین گروه های فلسطینی و هراس غرب از بقدرت رسیدن اخوان در مصر و ... مرا به نوشتن در این باره ترغیب کرد .


حضرات دموکرات اروپایی وقتی چشمانشان را به جنایت های داخل غزه بستند و گذرگاه رفح را بروی مردم بی دفاع بستند ؛ بدون شک همان کاری را کردند که پیش از این بارها کرده اند ...


در جنگ اعراب اسرائیل سوسیالیست ها اروپایی که خود را وجدان جهانی می دانند و وکیل مدافع کل جهان هستند ؛ با حمایت از اسرائیل ؛ چهره ی کثیفی از فاشیسم را نشان دادند ؛ حداقل توقع از آنان نمی رفت !


اوژن یونسکو که نام هنرمند و فیلمنامه نویسی را هم یدک می کشد ؛ و از مترقی خواهان چپ فرانسه بود ؛ در همان زمان گفت اینان ( فلسطینی هایی که نصف جیره یک نفر در روز را می گرفتند و در صحراها آواره بودند ) می خواهند کاری کنند که هیتلر نتوانست !



آن طرف تر در فرانسه در همان زمان جنگ اعراب و اسرائیل کمپینی برای کمک مالی به اسرائیل ایجاد شد که در عرض 48 ساعت میزان پول جمع شده از 3 میلیارد فرانک گذشت !

جالبتر زمانی است که بدانیم در همان زمان همین کمپ برای کمک به ایالات متحده در جنگ با ویتنام بعد از پنج ماه فعالیت فقط دویست میلیون فرانک توانست جمع کند !


بیش از شش دهه است که سازمان ملل مکرر اسرائیل را محکوم می کند و اسرائیل با گردن کلفتی رد می کند ...


گویا اسرائیل می خواهد کاری که نازی ها بر سرشان کردند را بر سر اعراب تلافی کند !


پهلوی دوم نود درصد نفت اسرائیل را تامین می کرد و اعراب هم بعد از انقلاب 57 همین کار را کردند ... تف به این بدبختی نژادی ؛ عرب سوسمارخور ، علب ملخ خور و هزار برچسب مضخرف که به آنها می بندیم و آنها به ما و آن طرف تر ، غرب به ریش ما می خندد ...


این حضرات جانی ( اسرائیل ) در جنگ اعراب و اسرائیل ، در جنگ با مصریان ، در صحرای بی آب و علف سینا ؛ از اسیر کردن ابا می کردند ؛ چرا که به زعم خودشان آب و نان اضافی ندارند . آوارگان جنگی مصری 15 هزار نفر بودند .


مضحکترین بخش داستان آنجاست که در اروپا ؛ جنگ بین اسرائیل و اعراب را جنگ مذهبی می دانند و در ایران جنگ بین این دو را جنگ نژاد خوب یهود با اعراب پست می دانند !!


هنوز در اروپا اعلام می کنند که جنگ های صلیبی پایان نیافته و منتظر هجوم ترکان و اعراب هستیم و اینجا برای لیس زدن پاچه های غرب دست به هر کثافتی می زنیم ...


این وسط عبدالناصر هم اشتباه کرد ، آخر مگر می شود روی کمک شیوخ قطر و اماراتی و عربستانی پا رو دُم غرب گذاشت ؟ ناصر استعفا کرد و گوینده رادیو به علت شدت گریه نتوانست استعفا نامه ناصر را تا انتها بخواند و حضرات نژاد آریایی اینجا از قتل و عام انسان ها بدست یهودیان اظهار خوشوقتی می کنند و از آنها بدتر ، در گذشته شوروی و در حال حاضر همه دنیاست که دست کمک به اینان دراز نمی کند ...


اکنون نیز اسرائیل با قلدری تمام حاضر به مصالحه در هیچ شرایطی نیست و حضرات دموکرات جهان که سالها سوسیالیستی بودن اسرائیل را چماق کرده و دموکراسی اسرائیل را نمونه می دانستند ؛ سکوتشان بیش از پیش به گه بودن همه ژست هایشان مرا متقاعد می کند .


پرونده اسرائیل را اینگونه به کنار می گذارم که بی شک همانقدر که وجود اسرائیل برای خاورمیانه خطرناک است ؛ کلیه حکومت های دست نشانده و دیکتاتور هم خطرناک هستند ... و تنها چاره را وجود حکومت فدرال عربی یهودی در اسرائیل می دانم .


مانی


=====================================


پ ن : ابدا علاقه ای به تفکرات آل احمد ندارم ولی در زمینه اسرائیل هم نظر هستم .

پ ن 2 : می دانم که در مقابل این مطلب هجمه ی مخالفتی را خواهم دید !

پ ن 3 : ابدا علاقه ای به حزب الله و حماس نداشته و تفکرات جنبش فتح را معقول تر می دانم !

پ ن 4 : جمله نخست هم عاریت گرفته شده از جلال بود ...

( مطلب از وبلاگ مرحوممان بود )

مداحان و استادان ؛ از سنخ تا سنخ !

این روزها در غیاب جامعه شناسان ؛ مداحان کشور را اداره می کنند !


دهه های طولانی ای تکنوکرات های اسلامی کشور را اداره کردند و امروز مداحان مسئول اداره کشور هستند .


اینطور به نظر می رسد که خرافات ناشی از سنخ مداحان در کشور به شکلی پیش می رود که از محیط های خاص خود فراتر رفته و خرافات پرستی را در بطن جامعه قرار می دهند و ماجرا زمانی جالبتر می شود که بنظر می رسد این روزها قرآن به عنوان مرجعی دسته دو برای توده مردم به حساب می آید ، گو آنکه نص روایان و اراجیف عده ای مداح ، ثوابی بالاتر از قرآن دارد !


حاج منصور ارزی ، حسین سازور و سیب سرخی که از عناصر گروه های فشار هستند ؛ با ایجاد مشی سیاسی مداحان ، تفکرات این عناصر بی خاصیت و لومپن را به جامعه تزریق می کنند .


آن یکی عرض می کند که مشائی آلت تناسلی دولت است و آن یکی می گوید هرکس مشایی را بکشد پول خونش با من ، آن یکی عرض می کند که نگویید میر حسین موسوی ، نام حسین قداست دارد ، بگویید میر یزید موسوی ! و آن یکی به احمدی نژاد حمله می کند که چهارتا عوضی دور و برت را جمع کن و آن یکی هم قالیباف را ابن سعد می داند  و عجیب ماجرایست در این میان چرا که هیچیک از اینان حتی سواد فقهی و دینی هم ندارند ، چه رسد به سواد سیاسی و اجتماعی !



گویا این اراذل و اوباش مدرن ، که کاسه دریوزگی مدرنی هم برای خود دارند متوجه نیستند که توده ی ساده ی مردم به عشق اهل بیتشان و آنچه که مقدسات دینی می دانند در محافل اینان حضور می یابند و اگر با شور حسینی ای هم وارد فحاشی به افرادی می شوند ، نه از روی سواد و بلکه از روی نادانی و جهالت است !


بی شک اگر این اراذل و اوباش در کشورهای غربی بودند به جرم تشویش اذهان عمومی جامعه و تزریق خشونت به جامعه و نا امن کردن فضای کشور با برخوردهای سنگینی رو به رو می شدند ولی آنچه که نقش این سنخ را برای من برجسته تر می کند ، تفاوت این سنخ با سایر سنخ ها مانند اساتید دانشگاهی و جامعه شناسان هست !


افراد این سنخ با وجود انتقاد صریح از کشور به هیچ وجه نه تحت تعقیب قرار می گیرند و نه و در مضان اتهام طرح ریزی برای تخطئه افکار اسلامی قرار می گیرند ؛ این در حالی است که اساتید دانشگاهی با وجود محافظه کاری و خود سانسوری شدید ، با اتهاماتی واهی با تعلیق و اخراج رو به رو می شوند و اینکه چرا آن سنخ همچنان پایدار است و همچنان بر طبل حماقتش می کوبد و این سنخ در حال تو سری خوری است ، آنست که میان سنخ مداحان وحدتی وجود دارد که در میان اساتید نیست و مداحان کسوت خود را مقدس می شمارند و اجازه دخالت هیچ سنخ دیگری را به حریمشان نیم دهند و اساتید دانشگاهی برایشان این مفهوم نهادینه شده که صرفا باید سر بر بالین محافظه کاری گذاشت و با اعتراض نانشان قطع می شود و چون هنوز به سنخ متحدی دست نیافته اند ، باید سکوت کنند و چشم بر اخراج همکارانشان ببندند ...


مانی


========================


( مطلب از وبلاگ مرحوممان بود )

آنکه فکرش گره از کار جهان بگشاید ... ! ( محمد عبده )

آنچه که باعث شد در باب عبده بنویسم ؛ دو چیز بود یکی از بابت اینکه این روزها بشدت شیفته اش شده ام و دیگری آنکه نظراتش با آنکه صد و بیست سال پیش صادر شده ولی گویا از فرهنگ فکری ما فرسنگ ها جلوتر است و از همه مهم تر که احتمال می دهم آنچه که باعث اتحاد هر چهار شاخه اهل سنت شده باشد نه تعصب عربی بلکه افکار عبده باشد که اگر چنین باشد باید از او درس آموخت !


عبده در 1849 بدنیا آمد ؛ گویا شیخی از شیوخ الازهر ( مرکز دینی اصلی و علمی اهل سنت ) بوده که بعد از دیدار با سید جمال الدین اسد آبادی به وحدت شیعه و سنی علاقمند شده و وارد سیاست شده .


عبده و سید جمال با پی بردن به عقب ماندگی کشورهای مسلمان از غرب این تئوری را مطرح می کنند که مشکل عقب ماندگی نه از اسلام بلکه از مسلمانان است و مسلمانان برای پیشرفت باید آنچه را که بعد از تابعین آمده به کنار بگذارند و به اسلام خلفای راشدین برگردند .



به هر حال از سید جمال که بگذریم سه مسئله در باب عبده اهمیت دارد .


  • عبده به همراه سید جمال کشورهای اسلامی و اروپایی زیادی را دیده و مسئله عقب ماندگی را بخوبی درک کرده و این در حالیست که روشنفکران ایران در آن زمان درگیر استبداد ناصر الدین شاه و مسائل مشروطه بوده و یا جدایی طلب بوده اند یا در غرب بشدت ذوب شده بودند ( آخوندزاده ؛ تقی زاده ، ملکم خان و ... )


  • عبده نظرات خاصی دارد و با توجه به اینکه وی قاضی القضات مصر هم بود و می توانست بااصلاحاتش تاثیرات بنیانی در جهان عرب و اسلام ایجاد کند از همین روی اهمیتش بالاست ، وی اعتقاد دارد فرضا اکنون با یک مسئله فقهی رو به رو شده ایم ( مثلا نماز خواندن در هواپیما ) جواب این سوال فقهی را در فقه حنبلی نداریم ( فرضا ) اگر فقه شافعی یا حنفی جوابی برایش داشته باشند ، جواب آنها برای ما حجت حساب می شه !شما فقط به این نگاه نکنید که این یه حکم فقهی است ، این حکمی در جهت نزدیک تر شدن شاخه های اهل سنت به هم هست !


  • عبده در تقابل سنت و مدرنیته و دین و غرب ، اصالت رو به مدرنیته می دهد ! چیزی که عبدالکریم سروش به تازگی به آن رسیده ! عبده در مسائلی مانند چند همسری یا مثلا ربا که جهان سرمایه داری بر پایه اون شکل می گیره ؛ اصالت رو به غرب و برداشت غرب از این دو مقوله می ده .


محمد عبده در 1905 فوت می کند و اکنون دستاوردهایش را در تقریب مذاهب اهل سنت بخوبی می توان دید و حمایت کشورهای عربی از یکدیگر و حمایت همه شاخه های اهل سنت از یکدیگر بدون شک از کارهای بزرگی است که از انسان های بزرگی مانند او سرچشمه می گیرد ...


مانی 


==================================


گذشتن از تو کار من نیست ...


( مطلب از وبلاگ مرحوممان بود )