دست نوشته های یک مانی

دست نوشته های یک مانی

دست نوشته هایی از سوی کسی که بر عکس بسیاری فکر می کند ...
دست نوشته های یک مانی

دست نوشته های یک مانی

دست نوشته هایی از سوی کسی که بر عکس بسیاری فکر می کند ...

دریغا تهی از تو ایران زمین

14 اسفند سالروز درگذشت بزرگ مرد تاریخ ایران، مصدق بود ...


صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را، تا مادر گیتی چو تو فرزند بزاید




پ ن: نکاه کنید به این مطلب.



مغزم درد گرفت !

آیت الله سید یوسف طباطبایی نژاد، خطیب نماز جمعه اصفهان در مجمع کمیسون‌های فرهنگی- اجتماعی کلان‌شهرها و مراکز استان‌ها با طرح این پرسش که برای رسیدن دین و فرهنگ به یکدیگر باید چه کار کرد؟ اضافه کرد: درحال حاضر اختلال دختر و پسر در دانشگاه اشتباه است، زیرا ما در اوایل انقلاب دانشگاه‌ها و امکانات زیادی نداشتیم و مجبور بودیم که دخترها و پسرها را مخلوط کنیم، اما درحال حاضر دانشگاه‌های زیادی در شهرها وجود دارد و می‌توان دانشگاه‌ها را سه روز زنانه و سه روز مردانه کرد.
.

لینک های این خبر:


مرکز اسناد انقلاب اسلامی (کلیک کنید)

خبرگزاری انتخاب (کلیک کنید)

پایگاه خبری تحلیلی اصفهان (کلیک کنید)

پی نوشت:


- آفرین، مثل حمام های عمومی قدیمی

- دانشگاه را با حسینیه اشتباه گرفته اند؟!

- هنوز خر فهم نشده اند که دانشگاه با فیضیه فرق دارد؟!

- از جناب خر عذرخواهی می کنم که عده ای ایشان را با او یکی می گیرند.

- خریت به علف خوردن نیست.

- آدم به این با شعوری در تاریخ نمی توان یافت.

- حیف نیست این ایده جالب را فقط در دانشگاه انجام دهیم؟ الحمدالله شهر زیاد داریم، بهتر نیست همین اصفهان را سه روز مردانه کنیم و سه روز هم زنانه، یک روز باقی مانده هم برای افزایش جمعیت باز بگذاریم؟!

- مشکل نگرانی از واردات خر از قبرس به زودی حل می شود.

- مغزم درد گرفت ...

بر ما چه رفت...؟!


یکی به پدر علم حقوق در ایران مدال لیاقت می دهد.
و دیگری همان مدال را بر سینه سارق از بیت المال نصب می کند.


بر ما چه رفت ...؟!



مرجعیتی که دیگر مرجع نیست

خبر کوتاه و ساده بود. آیت الله جوادی آملی در کلاس درسشان به شدت از مدال آوری زنان در المپیک انتقاد کردند. برای دیدن خبر اینجا را کلیک کنید.


ظاهرا مرجعیت شیعه که بعد از آیت الله بروجردی نتوانسته زعیم همه گیری به خود ببیند، هنوز متوجه نیست که چقدر برخی از اظهاراتش می تواند بر پایگاهش لطمه وارد کند.



البته ایما در کنار آقای جوادی آملی نبودیم وگرنه به ایشان متذکر می شدیم که آیا حضرت زینب هم باید در خانه می نشست؟ ایشان بهتر از من می دانند که آنچه که به شیعه قوام بخشید، حضور زینب در کربلا بود وگرنه ایشان و امثال او نمی توانستند نانی از این راه در بیاورند.

نقدی بر دکتر فرهادی

دکتر فرهادی را عموما به عنوان یکی از سرشناس ترین، با علم ترین و دانشمندترین افراد نظریه پرداز مردم شناسی و بطور کلی علوم اجتماعی ایران می شناسند. البته در اینکه ایشان تلاش های زیادی انجام داده و عمرش را صرف تحقیق کرده است شکی وجود ندارد اما نگارنده به لحاظ شخصیتی برای ایشان ارزشی قائل نیست. نگاه از بالا به پایین ایشان به سایرین در تک تک دقایق حضورش در کلاس ها چیزی نیست که قابل انکاری باشد.


دکتر فرهادی برای من نماد آن کسی است که آنقدر به تاریخ و پشت سرش نگاه کرده که دچار سرگیجه شده است و دقیقا نمی داند که چه می خواهد و چه نمی خواهد. نفرت عجیب او نسبت به انگلستان و آمریکا برای من قابل فهم نیست و صد البته که من هم دل خوشی از انگلستان و آمریکا ندارم اما تصور اینکه هر اتفاقی می افتد زیر سر این دو است دور از منطق و حقایق علمی است.


بارها سوالات زیر را به عنوان کسی که اعتقادی به وجود کار جمعی در ایران ندارد از دکتر فرهادی پرسیده ام و همیشه با این جواب کوتاه که فلعا بروید و مطالعه کنید شاید زمانی جواب شما را بدهم روبه رو شده ام.


در کلاس های فوق لیسناس توفیق اجباری یا شاید هم شکنجه اجباری شدم تا با ایشان کلاسی داشته باشم و هیچگاه به جواب مشخصی هم نرسیدم! این سوالات را بنده می نویسم تا شاید دانشجویان بعدی فرهادی از ایشان بپرسند یا شاید هم حامیان ایشان اتفاقی این ها را ببینند و پاسخ به ما دهند.


البته نقدهای ایما نسبت به جناب فرهاد جایش محفوظ خواهد بود! نقدهایی شبیه آن دلایلی که ایشان به عدم وجود کار جمعی در ایران فعلی مرتبط می داند که هیچ ارتباط معنا داری میان آن و مسئله وجود ندارد.


1- فرض بگیریم که کار جمعی در ایران ریشه ای هشت هزار ساله داشته باشد و برق گیر را بنیامین فرانکلین در آمریکا کشف نکرده باشد و در هزار سال پیش در یکی از روستاهای قم کشف شده باشد، ذخیره این دانش بزرگ چه شده است؟ به بعارت بهتر این دانش به کجا رفته؟ چرا نسل به نسل انتقال نیافته؟ آیا این ادعا نفی هم افزایی علم نیست؟


2- تکلیف ضرب المثل هایی شبیه شریک اگر خوب بود، خدا بر می داشت چه می شود؟


3- فرهادی به شدت معتقد است که ایرانی جماعت همیشه حامی دموکراسی بوده و جانش را در طول تاریخ برای آن داده است. لطفا پاسخ دهید که تکلیف چرخه استبدادی ایران و ضرب المثل کلاهت را سفت بچسب باد نبره چه می شود؟


4- مشخص فرمایید چرا با وجود سرمایه اجتماعی عظیمی که شما از آن صحبت می‌کنید، میان خرده فرهنگ های ایرانی تضاد، کشمکش و رقابت در طول تاریخ جاری بوده است؟


5- عدم شکل گیری دولت و ملت در ایران ناشی از چیست؟


در مطلب بعدی سوالات دیگرم را در این مورد خواهم نوشت.



==================================================


از سوئد خوش آمدی!

عوام فریبی ممنوع ! ( در ذم رفتار خاتمی و سایرین ! )

( متن زیر را پیش از انتخابات و پس از انصراف عارف نوشته ام، در هنگام خواندن مطلب این مسئله را به خاطر داشته باشید)


عارف در حالی از کاندیدایی ریاست جمهوری انصراف داد که در متن بیانیه اش به هیچ وجه نامی از حسن روحانی نیامده است.


این نحوه ی انصراف عارف از ریاست جمهوری این ظن را تقویت می کند که عارف با دلخوری مجدد از اصلاح طلبان، قبول به انصراف از انتخابات کرده است. 


متن انصراف عارف را در اینجا ببینید.



این روزها حسن روحانی که نه خودش ادعای اصلاح طلبی دارد و نه سخنانش شبیه اصلاح طلبان است، گویا توانش را گذاشته تا آرا خاموش احتمالی اصلاح طلبان را از ترس قلندر احتمالی جمع کند.



یکی از نکات برجسته و تحسین برانگیز اصلاح طلبان، دوری از عوام فریبی و تکیه بر کلمات کشداری مثل عدالت بوده است. آنها همواره بر مسائلی مثل حق شهروندی، درگیری با مسائلی مثل نظارت استصوابی و ولایت مطلقه تاکید داشته و هیچ گاه برای رای جمع کردن از کسانی مثل شجریان در مناظره هایشان استفاده ابزاری نمی کردند.


در مناظره های مضحک صدا و سیما آنچه به وضوح مشخص بود عدم پشتیبانی روحانی از دولت خاتمی بود و این درحالی بود که عارف در همه ی موارد دولت خاتمی را مانند پتکی بر سر اصولگرایان می کوبید.


حسن روحانی در حالی آمده تا جای اصلاح طلبان را هم پر کند که اساسا شعار دولت تدیر و کلید احمقانه ی آن، مفاهیمی کلیشه ای است و به هیچ وجه قابلیت سنجش را ندارد.


اصلاحطلبان هیچگاه به مفاهیم عوام فریبانه روی نمی آوردند و آن را در شان خود نمی دانستند، اکنون با روحانی ای طرفیم که کلید بدست می گیرد و چقدر کمدی تراژدی مسخره ایست وقتی بیاد می اوری که مدتها احمدی نژاد را بخاطر همین رفتارها مسخره کرده بودی...


در انتخابات شرکت نمی کنم چراکه هنوز چشمم به زندان سید عزیزمان است. نمی دانم سید از من چه انتظاری خواهد داشت ولی احساس می کنم اگر رای بدهم، چگونه به عکسهایش می توانم نگاه کنم. میر حسین پاسخی صریح تر از آنچه که روحانی در چنته دارد، خطاب به وضعیت موجود داشت و صد افسوس که حافظه ی تاریخی ما بشدت ضعیف است.


با همه اینها دوست دارم اگر روحانی به سکان هدایت کشور رسید، به وعده هایش عمل کند. آن مسائلی که در فیلم هایش از آن صحبت می کند را بیاد اورد و فراموش نکند عده ای از کسانی که او را شایسته دیده اند؛ توق رهایی میر حسین و کروبی را دارند. 


=========================


الان که این مطلبو می فرستم، خبر رسید روحانی رئیس جمهور شد. ریاست جمهوری با یک اکثریت شکننده. حس خوبی ندارم، نه ناراحتم نه خوشحال؛ بیاد چهار سال پیش هستم و تظاهرات 25 خرداد که میدان امام حسین تا میدان آزادی را یک دست سبز فرا گرفته بود. زیبا تو که یادت هست ؟

چی فکر می کردن، چی شد !

فردا سوم خرداد، سالروز آزادسازی خرمشهر...


با توجه به وضعیت فعلی فقط می شه گفت، شهدا شرمنده ایم ...




=====================================


اگر ترس از فیلتر شدن این یکی وبلاگم نبود؛ خیلی چیزا نسبت به این روزها می نوشتم. نسبت به این روزهایی که فقط حرف های سید را بخاطرم می آورد و همه اتفاقات چهار سال پیش را از جلوی چشمانم می گذراند ...


پ ن : از رقابت بین احمدی نژاد و موسوی و کروبی به رقابت بین جلیلی و غرضی و ولایتی رسیدیم. go to hell !