شنبه برای بار دوم تصمیم گرفتم بر سر مزار مرحوم مصدق حاضر شوم. می دانید که مصدق در منزلش و در حصر خانگی بود که فوت کرد و بعد از چند دهه، هنوز به وصیتش که دفن شدن در کنار شهدای سی تیر است، اقدامی نشده است.
مانند سری قبلی امیدوار بودم که سرایدار باشد و در را باز کند ولی کسی نبود و با هزاران سختی فردی را پیدا کردیم که از در پشتی ما را وارد خانه دکتر کرد.
خانه بزرگ دکتر اکنون محل تجمع کلاغهاست و حیاتش به حیات دکتر محمود مصدق، نوه دکتر محمد مصدق بسته است و احتمالا 20 سال بعد چنین مکانی وجود خارجی نداشته باشد.
چقدر دلگیر بود...
تنها عایدی هم گرفتن تصویری از شعار معروف نهضت آزادی ایران بود، ما مسلمانیم،ایرانی هستیم و مصدقی...
مصدق تا ابد برای من فراتر از یک انسان خواهد بود و همیشه افسوس میخورم که چرا چون اویی را دوباره در ایران نمی بینم
به قول شاعری که نامش را نمیدانم، صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را، تا مادر گیتی چون تو فرزند بزاید