دست نوشته های یک مانی

دست نوشته های یک مانی

دست نوشته هایی از سوی کسی که بر عکس بسیاری فکر می کند ...
دست نوشته های یک مانی

دست نوشته های یک مانی

دست نوشته هایی از سوی کسی که بر عکس بسیاری فکر می کند ...

برای مریم ...

یکی از همکارانم که تقریبا شروع کارمان در اداره همزمان بود، احتمالا امروز به کانادا برسد

روزی که داشت از اداره خارج می‌شد، کلافه بودم. اگر اخلاقیات و مسائل شرعی در میان نبود و می شد، حتما مثل یکی از همکاران خانومم، در آغوشش می گرفتم و گریه می کردم.

شاید یک روزی این متن را برایش بفرستم تا بخواند.

بارها به خودش گفتم و اینجا هم برای ثبت در تاریخ می نویسم که همیشه و همیشه در دلم تحسینش می کنم.

آرزو می کنم روزی به ایران برگردد و با علمش به ایران کمک کند...




نظرات 1 + ارسال نظر
شتیکِ یکشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1397 ساعت 11:49 ق.ظ http://stike.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد