این مطلب را چند روز پیش و بعد از انتشار خبر فوت مرسی نوشتم. اینجا ثبتش می کنم برای ماندن درتاریخ
خودکامگی اخوان المسلمین و ورود به زمینهای بازی سلفی از جمله مقابله با اقلیتهای مذهی از جمله شیعیان و مسیحیان در ریزش مرسی موثر بود. مگر میتوان انقلابی را که خود اخوان المسلمین قبول داشتند در آن نقش چندانی نداشتند را یکجا مصادره کرد؟ انحصارطلبی اخوان به کودتا منجر شد.
مسیر مرسی، با توجه به تلاشهای اخوان برای قبضه کردن همه چیز، همان مسیر سادات و مبارک بود.
من هنوز گزارشی درباره ناراحتی عمیق مردم مصر ندیدهام. آیا این به آن معنا نیست که مرسی نه تنها خودش بلکه اخوان را هم حذف کرد؟ هشتاد سال تلاش حسن البنا و سید قطب را یک شبه به باد داد.
دلم برای مرسی نمی سوزد و اخوان هم باید خطش را زودتر از او جدا می کرد ولی قدرت طعمی خاص دارد. مرسی مدیون هشتاد سال تلاش و کار تشکیلاتی اخوان بود ولی احتمالا با افکار اشتباهش، طومار آنها را برای همیشه پیچید. واقعا دلیلی داشت که مرسی حتی به آغوش ایمن الظواهری هم غلتی بزند؟
اصلا ارتباط مرسی با ظواهری جز این معنا را می دهد که مرسی درحال هُل دادن اخوان به آغوش سلفیت تکفیری بوده؟
انحصارطلبی مرسی حتی در تهران هم که آمد دیده شد. آمد، فحشش را داد و رفت. او حتی به آرمان فلسطین هم پایبند نبود و در نهایت قدرت را از دست داد.